
صدای جیغ، فریاد، عجز و ناله لحظهای قطع نمیشود. به چهره غمبار خانوادههایی که عزیزانشان را از دست دادهاند، نگاه میکنم. همه جا را رنگ سیاه گرفته و اینجاست که میتوان پی برد این دنیا برای هیچکس ماندنی نیست!
اینجا غسالخانه بهشت زهرا بندرعباس است. همانجا که حالا پر رفت و آمد ترین روزهای سالش را میگذراند، یک قدم مانده به منزل آخر، که با مهمان ناخواندهای به اسم کرونا روزهای شلوغی دارد.
بیماری کرونا این روزها بر همه ابعاد زندگی انسانها تأثیر گذاشته و شرایط زندگی خاص کرونایی فصل جدیدی از زندگی است که حالا تمام مردم این کره خاکی آن را تجربه میکنند. بیش از چهار ماه است از شبیخون ویروس کرونا به کشور میگذرد؛ موجودی شوم که در برابر میلیاردها نفر سینه سپر کرده و هر روز هزاران نفر در سراسر دنیا را به کام مرگ میکشاند.
سرعت شیوعش آن قدر بالاست که نمیتوانم در لحظه نوشتن این گزارش و حتی این خط، بگویم تاکنون چند نفر مبتلا شدهاند و چند نفر جان خود را از دست دادهاند؛ آمارها لحظهای تغییر میکند، از این رو بیشتر از آنکه بخواهم به سراغ آمار و ارقامی بروم که یک عده میگویند و عدهای دیگر تکذیب میکنند، به سراغ واقعیتهای این روزهای شهرم میروم؛ همانهایی که با چشم خود میبینم.
آداب کفن و دفن اموات یکی از مسائل مورد توجه در کشورهای اسلامی است. یکی از مشاغلی که این روزها کارکنان آن بیش از سایر مشاغل در وضعیت پرکار و البته خطرناکی به سر میبرند، کارکنان قبرستانهای کشور هستند؛ افرادی که بیش از همه در معرض خطر قرار دارند و کمتر از دیگران دیده شدهاند.
در بهشت زهرا گویی هیچ مکانی به اندازه غسالخانه وحشتآور نیست. واکنش آدمها در مواجه با غسالان یا تطهیر کنندگان متفاوت است، عدهای کارشان را بر ترازوی دین و ایمان و ثواب میسنجند و برخی از آنها میترسند و دوری میکنند.
چگونگی حمل اجساد جانباختگان مبتلا به کرونا به سمت آرامگاه ابدی، نحو تغسیل، تشییع و تدفین آنها و... از جمله مسائلی است که این روزها در بین افکار عمومی به ویژه در فضای مجازی مطرح است.
اجساد افرادی که بر اثر این ویروس درگذشتهاند، در سکوت دفن میشوند و کفن و دفن و مراسم یادبود آنها نیز در نهایت حداقلی برگزار میشود و مراسم یادبود این درگذشتگان نیز در فضای مجازی برگزار میشود. گویی غربت خاص و اجباری در تدفین این افراد حاکم است که کمتر میتوان سابقه آن را در ذهن مرور کرد، اما راهی جز این وجود ندارد.
در یک روز گرم و تابستانی که امیدها به شسته شدن آلودگیها در دلها زنده میشد، به جایی رفتم که این روزها شاهد صحنههای دلخراشی است؛ آرامستان بندرعباس؛ جایی که تمامی جانباختههای این ویروس شوم را در آنجا به خاک میسپارند؛ میتوانم بگویم سختترین لحظات عمر کاریام بود، رفتن به سمت جایی که آدمها در تنهایی محض دنیا را بدرود میگفتند!
در این گزارش به سراغ کسانی رفتیم که این روزها آنها هم را باید به نوعی مبارزین خط مقدم کرونا دانست که در سایه تواضع و فروتنی از زمان فوت تا مرحله دفن را با تمامی سختیهایش بدون هیچ منتی انجام میدهند.
همزمان با نزدیک شدنم به درب ورودی، یک آمبولانس وارد شد؛ تمامی افرادی که در اطراف و در نزدیکی ورودی آن بودند ماسک بهصورت زده بودند و دستکش در دست داشتند؛ چه کادر حراست و اجرایی آرامستان و چه همراهان بیمارانی که پشت درب مستأصل بودند.
روی صورتش قطرات عرق نشسته، لباسهایشان ضخیم است و ساعتها ماندن در آنها اذیتشان میکند شیلدش را جلوی صورتش تکان میدهد که باد قطرات عرق روی صورتش را خشک کند.
اصلاً انگار نیستیم و این خیلی دردناک است
یکی از غسالهای سازمان آرامستان گفت: ما هم در این شهر زندگی میکنیم. خودمان را در انجام کار با هیچ احدی مقایسه نمیکنیم اما توجه و نگاهها به شغل ما چندان رضایتبخش نیست و به نوعی غریب هستیم. اصلاً انگار نیستیم و این خیلی دردناک است.
شغل مرده شوری برای کسی جذابیت ندارد
او ادامه میدهد: کاش حداقل حرمتی برای کارمان قائل میشدند، کاش نگاه مردم اینقدر سرد نبود. میدانید هر شغلی یک جایگاهی در جامعه دارد اما شغل ما انگار طوری جا افتاده است که همیشه باید پنهان باشد. من و همکارانم در تماس با میت کرونایی و در ارتباط با خانواده داغداری که مراسم شان قرار است در تنهایی انجام شود انگار گمشدهایم.
این غسال آرامستان در پایان گفت: درست است که شغل مرده شوری برای کسی جذابیت ندارد اما وقتی در این شغل باشی بیشتر از سایرین به فانی بودن دنیا پی میبری چرا که من خودم در این مدت صحنههای بسیاری دیدهام که قابل تأمل بوده است.
بارها شده خانوادههایی را دیدهام که از مرده خودشان ترس داشتند. در واقع صاحبان عزا از کسی که تا یک ساعت پیش کنارشان بوده و با او سر یک سفره مینشستند، میترسند و حاضر نیستند حتی نزدیکش شوند و از نزدیک برایش فاتحه بخوانند چه برسد به اینکه دستش بزنند یا آن را بشویند.
به نظر من آنها از اعمال خودشان میترسند و به خاطر همین است که نه از ما بلکه از مرده خودشان هم فراریاند.
سؤالهای بسیاری داشتم که از او بپرسم اما بار دیگر صدای جیغ و ناله میآید؛ خانواده دیگری با گریه از راه میرسند و با فاتحه عزیز ازدست رفته خود را بدرقه میکنند. غسال ناخودآگاه با دیدن جنازه، فاتحهخوان به سمت او میرود و همان چرخه همیشگی شست و شوی جنازه دوباره تکرار میشود.
در حالی که به سمت اتاق غسل میرود میگوید میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. زمان به سرعت گذشت، گویی اینجا زمان منتظر هیچ کسی نمیماند. جنازه را با کاور سیاه از آمبولانس به غسالخانه انتقال میدهند؛ اشک چشمانم بند نمیآید.
در واحد امور متوفیان آرامستان بندرعباس بیش از ۲۵ پرسنل در زمینه اعزام، تغسیل و تدفین اموات با رعایت پروتکلهای بهداشتی و موازین شرعی در حال فعالیت هستند. برای پیشگیری از شیوع بیشتر کرونا، تمام خدمات توسط واحد امور متوفیان سازمان مدیریت آرامستان انجام میشود.
رئیس سازمان مدیریت آرامستان شهرداری بندرعباس اظهار کرد: بنا بر پروتکلهای الحاقی وزارت بهداشت، ضمن رعایت و حفظ اصول موارد بهداشتی و سلامت زیستی، تمامی موارد شرعی نیز در تمام بخشهای حمل، غسل و کفن و دفن اموات در آرامستان بندرعباس رعایت میشود.
علیرضا بهمن نژاد بندری، با اشاره به آغاز شیوع ویروس کرونا از اواخر سال گذشته در شهرستان بندرعباس افزود: از همان زمان این سازمان نسبت به آماده سازی و تجهیز نیروها و قطعات دفن اموات بر اساس دستورالعمل وزارت بهداشت؛ همچنین نسبت به احداث قطعه بحران با پیشبینی گنجایش ۲۰۰۰ قبر که تاکنون ۲۵۰ قبر حفاری و آماده دفن است.
رئیس سازمان مدیریت آرامستان شهرداری بندرعباس تصریح کرد: در راستای حفظ سلامت شهروندان و پیشگیری از شیوع بیماری کرونا تمام خدمات متوفیان از جمله: حمل، غسل و دفن توسط واحد امور متوفیان سازمان آرامستان شهرداری بندرعباس صورت میپذیرد.
رئیس سازمان مدیریت آرامستان شهرداری بندرعباس تأکید کرد: به علت لزوم قطع چرخه انتقال ویروس کرونا و پرهیز از تجمع، فقط تعداد اندک از خانوادههای درجه یک متوفیان در مراسم خاکسپاری حضور داشته باشند و از هرگونه توزیع مواد خوراکی در محیط بهشتزهرا (س) خودداری و از شهروندان تقاضا داریم در محیط آرامستان از ماسک و دستکش استفاده و فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت کنند.
در لحظاتی که این گزارش را مینویسم نه فقط بندرعباس، نه فقط ایران، که کرونا به تمامی گیتی شبیخون زده و سایهای از بیم و امید را بر زمین حکمفرما کرده است. چه میشود کرد؟ یکی پرستار میشود و در ارتباط با بیمار کرونایی هر کاری از دستش برمیآید انجام میدهد تا بیمار درمان شود و زنده بماند اما خودش گرفتار میشود و ممکن است کرونا بگیرد، یکی هم غسال میشود و کرونایی بی نفس را میشوید و اگر احیاناً کرونا بگیرد غسال دیگری او را در خاموشی میشوید./ ایسنا |